سانکو پانزا
هفته نامه نویدنو: پس از سقوط کابل به دست طالبان، همزمان با آن که کار و درآمد مردم تعطیل شد، نرخهای بازار هم به گونهی بیپیشینه بالا رفت.
اکنون مردم در حاکمیت طالبان مجبور شدهاند که با جیبهای خالی باید تمام موادر مورد نیازشان را بسیار گرانتر و قیمتتر از پیش بخرند.
بسیاری از اقلام ضروریای که مردم نمیتوانند بدون آنها زندگی کنند تا دوبرابر و گاهی هم تا بیشتر از دو برابر قیمت شدهاند.
مثلا قیمت این اقلام را به صورت مقایسی در زمان پیش از طالبان و اکنون در دوران طالبان در نظر بگیریم. پیش از طالبان یک سیر لوبیا ۶۰۰ افغانی بود. یک کیلوگاز ۵۰ افغانی، یک کیلو چای متوسط ۲۰۰ افغانی، یک پیپ ده کیلویی روغن ۱۲۰۰ افغانی و یک بوری آرد هفتسیره ۱۷۰۰ افغانی بود.
اکنون با آن که میزان درآمد مردم به صفر سقوط کرده است، این اقلام ضروری اما بسیار قیمت شده است. مثلا یک بوجی آرد که ۱۷۰۰ افغانی بود، اکنون ۲۵۰۰ افغانی شده است. یک کیلوچای که ۲۰۰ افغانی بود، ۵۰۰ افغانی شده است. یک سیر لوبیا که ۶۰۰ افغانی بود، اکنون ۹۰۰ افغانی شده است. یک پیپ روغن که ۱۲۰۰ افغانی بود، اکنون بالاتر از ۲۰۰۰ افغانی شده است. قیمت یک کیلوگاز هم از ۵۰ افغانی به ۷۰ افغانی بالا رفته است.
این اما در حالی است که ارزش داراییهای مردم در مقابل آن چیزهایی که مردم مجبور است بخرند، بسیار پایین آمده است. مردمی که در بدل آرد و روغن و چای و شکَر و گاز و دیگر مواد مورد نیازشان پول نقد ندارند و مجبورند گاو بُز و گوسفند و قروت و پشم و پوست و عدس و مُشنگ و گندم و کچالو بفروشند، اکنون بازار خریدِ داشتههایشان بسیار سرد شده است.
لااقل در سنجش با بیست سال اخیر به گونهی بسیار بیپیشینه و غیر منصفانه، مردم در حاکمیت طالبان مجبور شدهاند که دارایهاییشان را به نصف قیمت بفروشند تا مواد مورد نیازشان را تا دوبرابر قیمتتر از پیش هم که شده بخرند.
اکنون روزهای اول قوس و آغاز روزهای بسیار سرد کابل است. بسیاری از خانوادهها هماکنون کار و درآمد ندارند و نمیتوانند برای زمستان خود سوخت و زغال و بخاری تهیه کنند.
کابل در حال حاضر فضای زندگی نیست، سرای انتظار مرگ تدریجی است. بسیاری از خانوادها از نداری و فقر و بیکسی، شاهد غم و غصهی فرزندان شوخ و شیرینزبانشاناند. برخلاف سالهای پیش از طالبان که مردم کانون خانوادگی گرمی داشتند، اکنون در خانههای سرد سرِ سفرههای خالی مینشینند. در عموم خانوادههای گرسنه و بیکسوکار، از بینانی و فقر و نداری، اعضای خانوادهها هرکدام پیش دیگری شرمندهاند. پدر پیش پسر، پسر پیش پدر، خواهر پیش برادر و برادر پیش مادر و مادر پیش فرزند. هوا سرد، سفرهها خالی، شکمها گرسنه، دستها در بغل، سرها در گریبان است. درست همچون زمستان سرد و سیاسی مهدی اخوان ثالث که مردم نه تنها از بیم گرسنگی که از ترس حکومت، از قتل و کشتار و بیرحمی نیز میلرزند. «سلامم را نمیخواهند پاسخ گفت»، دستها در بغل سر در گریباناند.
در چنین روزگاری اما طالبان که خودشان را حاکمانِ خودخواستهی کشور میدانند، نه تنها کاری برای مردم نکردهاند بلکه به زور و اجبار بار گردن مردم هم شدهاند. کار را به جایی رسانیدهاند که از کراچیهای خالی مردم هم مالیه میگیرند.
طالبان به عنوان گروهی که دار و ندار مردم را گرفتهند و با آمدنشان نرخها بالا رفتهاند و داشتههای مردم سقوط کردهاند، اکنون نه تنها مردم را حمایت نمیکنند بلکه به اجبار مالیه میگیرند. به اجبار کوچ میدهند. به اجبار آواره میکنند.
همین چندی پیش در ولسوالی اشترلی دایکندی خانهی یکی از باشندگان محل را به زور گرفتند و با کوچدادن اجباری صاحبخانه، خودشان بر پشت بام آن خانه نماز شکرگزاری خواندند.
در همین روزهای سرد و نداری و بیکاری و بیچارگی، در نیلی مرکز دایکندی قتل عام راه انداختند و هفت عضو یک فامیل را کشتند و بعد، کشتهشدگان و زخمیها را که کودکان و زنان هم بودند «بغاوتگر» خواندند.
این است روزگار مردم در حاکمیت طالبان: گرانی افزایش یافته است، گرسنگی حاکم شده است و قتل و کشتار مردم، به خصوص مردم هزاره آغاز شده است.
موضوعات: گرسنگی, گرانی, بیکاری, مالیات اجباری, کوچدادن اجباری, قتل عام, هزارهها.